×
Music: Yanni - Felitsa | گذاشته شده در 96/07/23 

دنیاى من

دنیای من ، دنیاییست دور از زمین

متن و ترجمه آهنگ وبلاگم :/
شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۱ ب.ظ


برای دیدن بیا اداااااااامههه مطلب :|


ادامه مطلب...

امروز -_-
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ب.ظ


هر چند باید این پست رو ساعتای ده میذاشتم ولی الان میذارم :/

دقیقا امروز 10 ساعت کلاس بودم :| از ساعت 7 صبح تا 12:30 ظهر بعد ساعت یک رسیدم خونه تا غذا خوردم شده 2 بعد دوباره ساعت چهار رفتم که به کلاسى که ساعت 5 هست برسه و دوباره کلاسم از ساعت 5 تا 9 شب ادامه یافت  :|||

حالا منم که شب ساعت 4:15 صبح خوابیده بودم :/ یعنى کلا من دو ساعت خوابیدم :||||  و سر کلاس ساعت پنج مبحثمون رسیده بود به معمارى لایه بندی نرم افزار یا به قول معروف nlayer یعنى دهنم قشنگ به آسفالت چسبید :-|

معمااااارررررى لایه بندددددییییى نرم ااااففففززززااااااار :/  -_-

الانم که عین این جنازه ها شدم سر کلاس کلا دیگه آخراش آنتن نمیدادم تازه عمق فاجعه رو ببین استاد نیم ساعت زود تر کلاسو تعطیل کرد گفتش که دیگه تا همینجا بسه بیشتر بگم خسته این دیگه متوجه نمیشین خودش هم دیگه داشت خواب میرفت :/

جالب تر از اون میگفتش که شما اگه بتونید 10 درصد این مطالبیو که الان میگم بفهمید خوبه  :||||||  بقیشو با تمرین درست میشه :/

خلاصه فردا هم باید ساعت 8 برم دوباره سر همون کلاس تا ساعت 12 ظهر -___- 

پ.ن : قبول دارم واقعا هم براى خودم سخته که چجورى یک بچه 14-15 ساله داره معمارى نرم افزار رو یاد میگیره -___-

حقیقتا فک میکنم اگه مثلا هم کلاسیاى من سر این کلاس نشسته بودن مغزشون ذوب شده بود :/ از من با چهار تا فن دو متر در دو متر سالم موند :|||

پ.ن ٢: پ ن یک چه طولانى شد -____-


آهنگ جدید وبلاگ
چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ


آهنگ جدید وبلاگ :

خواننده :  Adam Lambert 

آهنگ : Ghost Town -- ( یعنی شهر ارواح :/ )


گذاشتن آهنگ در قالب وبلاگ
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ب.ظ


امروز با خودم گفتم که شاید بعضی ها دوست دارن که توی قالب وبلاگشون آهنگ بذارن اما کد هایی که توی اینترنت هست تبلیغ داره و یا با قالب های بلاگ بیان جور نیست و اون نظم رو نداره... و البته به بعضی از دوستای گلم سوال کردن گفتم اینجا هم این رو بگیم  :))

خوب بر ای اینکه توی قالب وبلاگتون آهنگ بذارید باید اول امکان استفاده از جاوا اسکریپت رو که 10 هزار تومنه رو از بیان بخرید یعنی فعالش کنید  :) 

دلیلش اینه که برای اینکه بعضی از تگ هارو مثل audio یا ifram بخوایم توی قالب بذاریم باید این امکان رو فعال کنیم تا بذاره که این تگ ها درج بشن...

خوب بعد از اینکه این بسته رو فعال کردین میرید و آهنگ مورد نظرتون رو توی بیان باکس آپلود میکنید بعدش به صورت زیر عمل میکنید :

1- کد زیر رو باید در قسمت چپ وبلاگ یعنی همونجایی که پیوند های روزانه و آخرین نظرات و آخرین مطالب و... هستن بذارید چون مطابق با اون قسمت ست کردم اما اگه خواستین قسمت دیگه ای بذارید تو نظرات بگید که راهنماییتون کنم  :)

<!-- blog Music By Arian_Shadow -->
<style>
.blog_audio audio{width:100%; margin-top:5px;}
</style>

<div class="mod_left">
<div class="title">آهنگ وبلاگ :</div>
<div class="cnt">
<div class="blog_audio">
<audio controls preload="auto" autoplay>
<source src="آدرس فایل ام پی تری.mp3" type="audio/mpeg">
<source src="ادرس فایل او جی ای.oga" type="audio/ogg">
</audio>
</div>
</div>
</div>
<!-- End of Blog Music -->

خوب به جای آدرس فایل ام پی تری آدرس فایل mp3 تونو میذارید و به جای بعدی آدرس فایل oga اگه نتونستید آدرس فایل oga رو پیدا کنید میتونید توی یه پست آهنگ رو بار گذاری کنید و برید توی سورسش و ببینیدش اگه بازم پیداش نکردید همون فایل mp3 رو به جای قسمت مشخص شده بذارید و قسمت زیر رو از کد بالا پاک کنید :

<source src="ادرس فایل او جی ای.oga" type="audio/ogg">

و اگه میخواید که آهنگ به محض وارد شدن به صفحه اجرا نشه کلمه autoplay رو از قسمت زیر در کد بالا پاک کنید :

<audio controls preload="auto" autoplay>

خوب دیگه ، فقط دقت کنید که این فقط روی قالب های بلاگ بیان کار میکنه مگر اینکه کلاس های قالبتون مثل قالبای بیان باشه  :))  اگه مشکلی داشتید در خدمتم  :)


داستان باغ شاهزاده و مرد چشم شور...
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ب.ظ


پیرامون پست قبلی ولی این بار به صورت داستانی و کتابی مینویسم... :


روایت است که سال ها پیش در کرمان ، زمانی که در حال ساخت باغ شاهزاده ( اکنون مکانی توریستی و تاریخی است ) بودند که در حین انجام کار در محل ساخت باغ کارگران به سنگی بزرگ بر میخورند و ناتوان در حرکت دادن سنگ با وجود تلاش های بسیار به پیش شاهزاده رفته و ایشان را مطلع میسازند :

مهندس :  شاهزاده هاااااا ما در محل ساخت باغتان به سنگی بزرگ بر خوردیم که در تکان دادن آن ناتوانیم...

شاهزاده (هااااا) : هیچ تلاشی بر آن فارغ نبود ؟  مگر میشود ؟ سنگ نگار ها و... چه ؟ ناتوان در تیکه کردن و یا جا به جا نمودن سنگ؟؟؟

مهندس : بلی بزرگی ، قد و استحکام سنگ زیاد است و تیکه تیکه کردن آن بسیار بسیار دشوار...

یکی از کارکنان شاهزاده : شاهزاده ها من شنیده ام که فردی در شهر وجود دارد که چشمان او آن قدر شور است که به هر چیز مینگرد نابود میشود.

شاهزاده (هااااا) : آن مرد را بیارید ببینیم که راست است یا خیر ( کاچی بهتر از هیچی )


سربازان مرد را به محل ساخت باغ می آورند و مرد تا سنگ را میبیند :

مرد : به عجب سنگیست ! عجب سنگ عظیم الجسه جالبیست !

...

گویند پس از سخن این مرد سنگ ترک ترک شده ، سپس خورد و به تکه های ریز تبدیل می شود.

...

پس از آن شاهزاده به صورت تعجب زده و البته عاقلانه ای دستور میدهد که :

شاهزاده : فورا چشمان این مرد را در بیاورید او یک سنگ که هیچ یک دولت را نابود میکند...

این داستان واقعی بوده و مبالغه ای در کار نیست...!