فظاى خیالى ذهن!
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۶ ب.ظ
گاه مینگرم به آینده ، به چند سالى بعد ، در ذهنم آینده اى را تصور میکنم آینده اى از جنس پیشرفت ، آینده اى از زنگى از رنگ هاى امید ، آینده اى که مردم نمیگویند سر نوشت و تقدیر ، آینده اى که فرد خودش سرنوشتش را مینوسید...
او که دوست دارد خواننده شود ، فرد دیگرى که در رویاى مهندس شدن است و... مردم در این آینده از شغلشان حراص ندارند... کسى که دوست دار گل فروشى بزند هراص گرفتن کارش را ندارد حراص درامد کم ندارد...
آینده اى خالى از کودکان کار ، آینده اى که یک دین واحد دارد ، دینِ انسانیت...
آینده اى که مردم عقیده هایشان را تحمیل نمیکنند به افکار هم احترام میگذارند
آینده اى که خانواده ها دست جمعى کنار هم نشسته و بگو و بخند میکنند...
آینده اى که در آن خاله زنک بازى معنى ندارد و هرکس سرش در زندگى خودش است...
آینده اى خالى از مریضى ، آینده اى که تقضیه ها سالم است ، آینده اى که در آن کسى مجبور نیست به علت بى پولى از خرید لوازم غذایى خوب عاجز بماند...
آینده اى که تکنلوژى فقط به آسان تر و کارامد تر کردن زندگى کمک میکند نه اینکه جاى آن را بگیرد...
ولى افسوس ، این آینده فقط در فضاى خیالى خالى ذهن من است...
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۵
سخت ولی شدنیه خیلی از مواردش
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۸