چالش به همراش شرح حال نویسانه و غیره :)))
جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ
تو این دو سه هفته مهمون داشتیم :) دو هفته پیش دختر دایی مامانم با دخترش اومدن کرمان و دیروز دوباره برگشتن تهران البته میخواستن یکشنبه برن ما نذاشتیم D: البته ودشونم دوست داشتن بمونن :) عومم که دو هفته پیش اومد و هفته پیش هم رفت تهران دوباره.
دو هفته خوبی بود نسبتا ، خوش گذشت دوشنبه همین هفته هم با هم رفتیم خبر و تا چهارشنبه خبر بودیم و بعدش بر گشتیم کرمان :)
سعی کردم این مدت نبودمو سریع و خلاصه تو چهار خط بگم :/ حالا بماند که قبلش هم خودمون رفته بودیم مسافرت و من از اون موقع مریضم هنوز و مسموم شده بودم وغیرهههه... :)))
و اما چاالللشش :) مرسی از دعوت و شروع بهار پاتریکیان و مرسی از استقبال دوستان :)
با اجازه بهار و دوستان شاید من بعضی مواردو خودم اضافه کردم یا تغییر کاربری دادم D: با اجازه بیشتر از 3 تا هم مینویسم :/
1- بد ترین سوتی که دادم: اینجا جاش نیست که بگم :| ولی شروع کننده این چالش خودش در جریانه D: خدایا آبرومونو حفظ کن خودت D:
2- اولین خاطره ای که از زندگیم یادم میاد: اولین خاطره ای که از زندگیم یادم میاد چندان خوشایند نیست و هر وقت به یادش میوفتم خیلی اذیت میشم: یادمه که حدودا بین سه تا پنج سال سن داشتم و فقط اینو یادم میاد که تو خونه دعوا بود و مامان و بابام عین زامبی ها شده بودن و عموم کرمان بود و من رو پای عموم بودم و اون منو گرفته بود و یادمه که مامان بابام تو اتاق ریخته بودن رو سر برادرم و من و داشتن میزدنمون یا همچین چیزی!!! که عموم منو گرفته بود و مانعشون میشد گاهی یادم نمیاد موضوع سر چی بود آخه کلا خانواده ما سر هر موضوعی دعوا دارن با آدم... خاطره های دیگه ای هم یادم هست که این شکلی ان همشون ولی یادم نمیاد زود ترن اتفاق افتادن یا دیر تر!
3- خنده دار ترین خاطره ای که داشتم: یادمه با خانواده دایی و خالم دسته جمعی و هر کدوم با ماشین خودمون رفته بودیم شهر کرد - سی سخت... یه جا تو راه وایستادیم یه چیزی بخریم و بعدش خالم اینا راه افتادن و بعدشم ما راه افتادیم بعد مامانم به برادرم گفت پشت سرو نگاه کن ببین داییت اینا هم دارن میان یا نه؟ بعد برادرم نگاه کرد و گفت:
آره دایی عباس جفتک زنون داره میاد D: بعد یه ده ثانیه سکوت تو ماشین بود و بعد یهو زدیم زیر خنده :))) جفتک زنون = جفت راهنما زنان :|
4- قشنگ ترین عکسی که از طبیعت گرفتم:
عکس از: کوه های دو هزار و سه هزار
5- یونیفورم مدرسه: این مورد تا پارسال فورم داشتیم اما امسال هیچی نگفتن برا همین من عکس فرم پارسالمون که احتمالا امسالمونم هست رو به صورت نپوشیده براتون میذارم :))))
البته به این داغونی ای هم که مشاهده میکنید هم نیست :|
پ.ن: از همین تریبون اگه عکسا دیر لود میشن ازتون عذر میخوام ، کیفیت بالا حجم بالا هم داره :))
الان قشنگ فهمیدین کیفیتشون بالائه یا بیشتر توضیح بدم؟ :\
و در آخر گوش کنید :
۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۲:۱۹
۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۱