طنز نویسى که دیگر نمیتواند با مسخره کردن غم هایش طنز نویسى کند...
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ب.ظ
توى این دو هفته هفته اول که فرصت پست گذاشتن نداشتم
این دو سه روز اخیر هم که داشتم پست هاى زیادى رو از مغزم میگذروندم که یکیشونو بذارم
خوب سوژه هاى زیادى رو انتخاب کرده بودم...
تا اینکه ساعت ساعت 9:36 امشب
180 درجه تغییر کردم
خوب براى یه بمب
فقط یه انرژى خیلى کم کافیه
تا بترکه
بمبى که فقط خودشو له میکنه
ولى میتونه باعث تغییر بشه
این بمب
به من یاداورى میکنه
که دیگه نباید خوب باشى
وقتشه که دیگه فکر بقیه رو نکنى
چه فرقى میکنه وقتى ملاحظه میکنى و آخرش این میشه!؟
این بار آروم تر نوشتم
حتى احساسمم خیلى ناراحت نیست
آخه میدونى
امروز کاملا نابود شده
چجورى میتونه عصبى و ناراحت باشه وقتى نیست..؟
امروز آروم تر داغون تر از همیشه شدم....
چند پست بعدى شاید فقط آهنگ باشن که حس نبودمو به نمایش میذاره
دیگه حسى واسه نوشتن درونم نمونده...
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۳
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۹