براى اولین بار !
جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۳ ق.ظ
نمیدونم چرا ولى اولین باره که این شکلى ام!
بى حوصله شدم ، اعصابم داغونه ، همه چى هم انگار باهام دشمنه :( حتى آیپدمم داره اذیتم میکنه و هنگ میزنه 😑😡😡😣😣
امروز ظهر ساعتاى یازده با چند تا از فامیلا رفتیم ماهان ! اونجا هم یکم با خانواده بحثم شد ! دوباره امروز عروسى برادر زن داییم بود که اصلا جون تو بدنم نبود که برم ! فقط برادرم رفت و مادر بزرگم و بابا بزرگ !!
هم حس بدیه هم رو مخه هم اذیت میکنه هیچ کارى حس انجامش نیست و بد تر از همه این که من نمى تونم بروز بدم !
و با این حس گند توى خدم زندانى شدم...!
من کلا تو زندگیم هر روز حس هاى داغون دارم ولى نمیدونم چرا جلو این یکى کم آوردم ! 😞😞
خیلى بده که از تو داغون باشى و بسوزى ولى ظاهرت خندون باشه و همه فک کنن که شادى و زمانى که حرفى از غم میزنى و یا تو رفتارت میبینن میگن چرت میگه و نگا اصلا قیافش هیچى نمیگه...
تا حالا من از این پستا نذاشته بودم ( خودم بدم میاد از این نوع حرف زدن و آه و ناله کردن ) ولى نمیدونم دیگه نمیتونم شاد باشم...
شاید این ظاهر بى غم و شوخ داره رنگ و روى اصلیه درونمو میگیره...
شدم مثل قضیه اون دلقکه...
۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۴
۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۲