×
Music: Yanni - Felitsa | گذاشته شده در 96/07/23 

دنیاى من

دنیای من ، دنیاییست دور از زمین

از خود ظاهریم خسته شدم !


من خیلى بچه خوشبختى ام ! خیلى خوشحالم ، همیشه خیلى راحت میتونم کاراى روزمره زندگیمو انجام بدم ، درس خوندن برام راحته ، تمرکزن بالاست ، من از بچه هاى همسنم خوشبخترم ! خیلى ها بد تر از منن اصن! خانواده خوبى دارم! ، همیشه راحت بدون اینکه چیزى فکرمو در گیر کنه و متوجه چیزى بشم زندگى کردم! حتى تو زندگیم فرصت این پیش نیومده که واسم گریه بسازه ! همیشه هممه چى ردیفه ،، من بدون اینکه در گیر مسائل بزرگانه زندگى بشم و متوجهشون بشم تونستم درسمو بخونم و...

اینا همش منه ظاهریه! حتى دیگه نتونسته که این ظاهر رو نگه داره! ، الان واسه خانواده من واحد سنجش خوشبختى شده اینکه از خیلیا بد بختر نیستیم!!!! هیچ وقت نتونستم بگم خوشبختى یعنى اون چیزى که میخواى باشى! یعنى یه زندگى سالم ، یعنى یه خانواده شاد و محکم ، یعنى تمرکز حاصل از حمایت دوستان و خانواده ات ، یعنى درگیرى ذهنى نداشتن یعنى...

من خیلى خوشحالم ! چون هیچ وقت محیط و شرایط نامناسب کارى بابام وارد محیط خونه نشده! من خیلى خوشحالم ، چون تو خونه ما هیچ چیز باعث ناراحتى و عصبانیت افراد خانواده نمیشه! من خیلى خوشبختم چون الان یه ثغف بالا سرمه ، من خیلى بد بختم! چون بلد نیستم کلمه "سقف" رو درست بنویسم!

همه بد بختى ها زیر ظاهر همین خوشبختى هاى دروغین نهفته شدن...

و خوب تا زمانى که بگى من بد بختم و من فلان و چنان این کلمات رو میکنن تو حلقت که برو خداروشکر کن که خانواده خوب دارى ، زندگی راحتى دارى و... 

اما کافیه همین کلمه سقف رو "ثغف" بنویسم ، معناى بد بختیرو به تصویر میکشن برام! حالا این فقط یه مثاله...

بد بختی یعنى مجبور بشى قالب وبلاگت رو رنگ سبز روشن بزنی که خودتو گول بزنى که شادى!

بد خبتى یعنى همش به صورت شادى وارانه بنویسى که باز خودتو گول بزنى

و از اون بد بختر یعنى دیگه نتونى به شادى تایپ کنى و سالى یه بار پست بذارى...

و بد بخترش این که دیگه دستت به پست هاى شاد نیاد و اون ظاهرى که داشتى نابود بشه!

و از اون بد تر هم این که مجبور بشى بد بختیاتو با تو وبلاگت بنویسى تا حوصله بقیه هم سر بره و خوب حق دارن ،،، آخه خواننده هاى وبلاگ من چه گناهى کردن !

دوستا؟ خوب عملا خانواده نزدیک تره ! ولى خوب چی بگم

مدرسه؟  اینا که فقط اسم واسشون مهمه و تا جایى توان دارم چنب امتحانا و تمرین و... میکنن تو*** تا نمره بالا بیارى و خوب بشى دانش آموز نمونه و خوب آخرش بازم به اسم مدرسه بر میگرده...

بازم دوستا؟ خوب عملا من سعى نکردم که دو روزى یه بار با دوستا بیرون ولو باشم و این ور و اون ور هم بریم عکس بگیریم و صاف تو اینستا ، و خوب زمانى هم که میری باهاشون بیرون فقط یه (شاید) خوشى چند لحظه اى برات بسازن

ولى چه فایده؟ چون بازگشت دوباره به همون مهره اوله...

بازم مدرسه ، همون به لغت مکانى که واسه آکوختن دانشه ولى به محض اینکه کارکردت میاد پایین "گل پاچه میگینر" همونجایى که تا یه موقعى که تحمل داشتى بار هاى داغون رو با خودت میکشیدى و تمرکزت اجازه درس خوندن بهت رو میداد.

همونجایى که الان نمره هات پایینه تازه کلى مدرسه هم میاد پایین و همین جالبه! و خوب هى یه بلندگو گرفتن دستشون و یه آواز سخت و شکنجه آور و تحدید آمیز رو میخونن ، بخونین امتحاناى مستمر رو بخونین ترم راحتین، نخونین معدلتون میاد پایین 

خوب بیاد به *** که بیاد پایین ، که چى تو آره خود توى معاون و مدیر یا باباى مامان و بقیه افراد فامیل من و بقیه ،، کدوم خرى میدونه که معدل مثلا سوم راهنمایى یا اول راهنمایى یا ختى سوم دبیرستان تو چى بوده؟  من که خود بابام هم یادش نیست..

کدوم آدم احمقى به "چهار ساعت" کنکور باور خالص داره؟  بهم معرفیش کنین این آدمو تا خودم حالیش کنم که توى چه چهار دیوارى رویایى ولش کردن

خوب معدل اومد پایین "" دیگه تیزهوشان نمیتونى آزمون بدى!

من زمانى که این آقاى تیزهوشان هم بود نمیخواستم که برم توش ، از چى میترسونم منو؟

به جهنم که قبول نمیشه ، تیز هوش باشم یا نباشم تا زمانى که وضع زندگیم تا زمانى که وضع خانواده تا زمانى که وضع مدیریتى دولت ، تا زمانى که مراقبا بیان سر آزمون ت.ه بالا سرت *** گویى کنن و... نا اینا باشه من کجا تیز هوشم؟ 

خوب با اینکه براى این دو مورد دوست و مدرسه بحث زیاده ولى معلوم شد دست آدمو نمیگیرن که هیچ یه دیوار ده متر در ده متر از جنس بتن با ضخامت شیش متر میندازخ جلوت...

خانواده؟ همون جایى که همه تقصیرارو میندازن گردن هم؟ ، همونجایى که کار مدرسه رو ادامه میده؟ همون جایى که هر عضوش انگشت اطهام ("خوب اینم یه بد بختیه که اتحام رو اینجورى نوشتم!" ولى خوب اینجورى مینویسم که حسش کنین!) به سمت تو (معمولا) و یا بقیه میگیرن و حتى فکر نمیکنن که خودشون تو اون کار نقش دارن یا نه!

خوب رو این هم نمیشه حساب کرد...

این مورد هم جاى بحث داره ولى خوب فعلا که مشخص شد که اینکاره نیست...

و در آخر هم میرسم به "من" خوب از این "من" تعریف خوبى ندارم...

من جسمیه که روحم توش زندانى شده... قفسیه که نمیذاره این روح پرواز کنه و بال و پر بگیره ، جایه که که بغض در حدانفجار توى گلوش گیر میکنه ولى فقط بلده که روح رو اذیت کنه ،، بغضى که هیچ وقت نترکیده...

من اون جسمیه که این ظاهر رو به خودش میگیره ، من اون جسمیه که داره زندانیش رو اذیت میکنه

و در آخر من همون روحیه که داره تحت تأثیر من و بقیه عوامل هویت هودش رو هم از دست میده...

بد بختى اینه که دور و برت آدمه اما در درون خودت تنهایى...

بد بختى یعنى اینکه شب ساعت دو به خواب نرى ولى بیدار نباشى... به خواب نرى ولى کابوس ببینى

بد بختى یعنى بدنت در حالت آرامش خواب نباشه چشمات بازن و دارن محیط واقعى رو میبینن ولى مغزت در گیر خلسه باشه

و تو این حالت خلسه کابوس هاى شبانه رو تجربه کنه ، بد بختى یعنى نه بدنت بتونه آرامش شبانه رو تحربه کنه ، نه بیدار باشه و کابوس نبینه

خیلى جالبه! اینی که الان دارى فکر میکنى که حرف فلسفیه من سه شبه درگیرشم ،، من مثله مردم نیستم که به زبون بیارم ،، متاسفانه دارم تجربش میکنم...


امید وارم که امشب دوباره در گیر این خلسه نشم...


دیدگاه ها

آواتاز    بق بقو میگه:
   ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۵۵
اه 
الان چطورید ؟
بابا مدرسه که دیگ غصه نداره ؛ من تجربه دارم هیچ وقت هیج وقت نباید غصه درس مدرسه و هر آنچه بهش مربوط رو بخوری ... بعداً بد پشیمون میشی :/
بعدشم زندگیه دیگ :)
خیلی سخت نگیر ... ازش بگذر ... 
هر چند بازم این حال رو میفهمم ان شاءالله روبه راه میشی ...
plz قالبتم عوض کن :) همون سبزه قشنگ
آواتاز    S҉A҉H҉A҉R҉ .... میگه:
   ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۲
واااااااای اینجا چقد تارییییکه قالبتو عوض کن خب؟؟؟؟؟؟؟ما به اون عادت کرده بودیم خو چشامون دراومد اینجااااا:"(

وااااقعا منم عین توام فقط و فقط مجبور به تظاهر

یه ادم خوشبخت...هـــــه
آواتاز    پاسخ:
   ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۳
زمان نوشتن اون پست خیلی ناراحت بودم برا همین قالبم یکم شاد میخورد رو اعصابم بود...
کدوم آدم خوشبخت؟ هــــــــه
آواتاز    .....Arefeh ..... میگه:
   ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۳
حوصلم نشد بخونم خیلی زیاد بود خدایی
کلا من ادم بی حوصله ای هستم اگه تو حوصله داشتی خلاصشو برام بنویس :|
آواتاز    پاسخ:
   ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۱
میدونم ، مهم نیست 
نوقعی هم ندارم که کلشو بخونی  :)
آواتاز    Lady cyan ※※ میگه:
   ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۷
قبول داری بعضیا زیاد از حد خوشبختن؟
آواتاز    پاسخ:
   ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۲
من کاری به بعضیا ندارم ، خودم هستم ؟ حیف... چون خوشبخت واقعی نیستم...
آواتاز    بهار پاتریکیان D: میگه:
   ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۱
لامصب چرا اینقدر حرف دل میزنی ؟!
اون بخشِ خوشبختیِ ظاهری و باطنی رو خیلی موافق بودم ...
بعد اینکه مدرسه و اینا رو به هیچی حساب نکن ، یه سری کش سرن ! بیخیال بابا ...
بدبختی یعنی به خواب نری ولی کابوس ببینی !
هعی ...
آواتاز    پاسخ:
   ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
هعى چى بگم
آواتاز    برنامه نویس جوان میگه:
   ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۹
عجب من چی مگه!؟
آواتاز    پاسخ:
   ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۱
چى بگم...
شما که جاى خود دارى ، مجازى ها هم درد تر از افراد دخیل در زندگى هستن...

ارسال دیدگاه


شما هم دیدگاه خود را ارسال کنید   :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی